سفارش تبلیغ
صبا ویژن
tanhaeiiiiiii:((
نوشته شده در تاریخ 91/12/26 ساعت 5:19 ع توسط fereshteh falahati


اتل‌ متل‌ یه‌ بابا، که‌ اسم‌ او احمده‌ 

   نمره‌ جانبازیهاش‌، هفتاد و پنج‌ درصده‌

 اونکه‌ تو میدون‌ مین‌، هزار تا معبر زده‌

 حالا توی‌ رختخواب‌، افتاده‌ حالش‌ بده‌

 بابام‌ یادگاری‌ از، خون‌ و جنگ‌ و آتیشه‌

 با یاد اون‌ موقعا، ذره‌ ذره‌ آب‌ میشه‌.....

 

 ذره‌ ذره‌ آب‌ میشه‌.... ...

 

 

 







  پیام رسان 
+ خواهرم میگم دعا کن برام ، دعای بچه ها زود اجابت میشه … میگه :دِ نَه دِ اگه دعای بچه ها اثر داشت وقتی که من شیش سالم بود و تو اون عروسکمو شیکوندی ، باید میمردی !

+ مدادم خشک شد ،مثل احساسم ،دیگر وجودم خالیست برای پرکردن ،پرکردن دفتری که عمر ی همدم اسرار من بود،خسته شدم از اینکه هر چه نوشتم و خواند ونفهمید،‌ یه روزی تنها امدم،تنها ماندم و تنها خواهم رفت،نمیدانم روزگار بهانه ای دستم خواهد داد برای بازگشتی دو باره یا نه اما با همه خاطرات از خاطره سازان خداحافظی میکنم،خسته شدم از روزگار از حرفهای پر ازتکرار از....

+ salam khoobin?eftekhar ashnaei midin???




طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ